تابناک فارس به نقل از فارس: براساس آمار موجود نخستین قبری که در دارالسلام شیراز قرار گرفته به سال۲۴ هجری در زمان حیات پیامبراکرم(ص) باز میگردد و این قبرستان جزء سه قبرستان قدیمی جهان محسوب میشود، حتی برخی معتقدند که سابقه این مکان به قبل از اسلام میرسد.
در کتاب «تذکره هزار مزار» از ۲۷ شخصیت مهم که جزء مشایخ و بزرگان تاریخ ایران بودهاند، نام برده شده است که در این خاکستان آرمیدهاند. البته بعد از فوت نویسنده کتاب، شخصیتهای مهم دیگری در این قبرستان دفن شدند که نام آنها در این کتاب ذکر نشده است.
برخی از علما و شهدای قیام ۱۶ خرداد ۱۳۴۲ مردم شیراز نیز در این آرامستان دفن شدهاند. آرامگاه شاه داعیالیالله و پسرش، از سادات حسینی که نسبتشان با ۱۹ پشت به زید بن علی بن حسین (ع) میرسد، آرامگاه محمود دهدار ریاضیدان اوایل قرن نهم هجری، آرامگاه ابوسائب، مشهور به شعرالنبی که تمام دارائیاش را در ازای یک تار موی پیامبر به برادرش بخشید و آنگونه که جنید شیرازى در کتاب خود آورده است، پس از وفاتش آن تار مو را بنابر وصیتش در چشم راستش گذاشتند و در این قبرستان دفن شد و مقبره مشیر از وزرای فارس در اوایل قاجاریه و مقبره پسر حافظ در این محل قرار دارد.
بسیاری از ائمه جمعه شیراز از زمان زندیه تا قاجاریه نیز در این گورستان به خاک سپرده شدهاند و گفته میشود شخصیتهایی مانند شیخ ابوصاحب که از یاران حضرت رسول (ص) است و عبدالغفار خویی شبستری معروف به سرباز امام زمان(عج)، در این قبرستان دفن هستند.
در ضلع شرقی قبرستان قبر سبز رنگی دیده میشود که حکایت جالبی دارد: این قبر متعلق به جوانی است اهل خوی که در زمان رضا خان به خدمت سربازی فرا خوانده میشود
در ضلع شرقی قبرستان قبر سبز رنگی دیده میشود که حکایت جالبی دارد: این قبر متعلق به جوانی است اهل خوی که در زمان رضا خان به خدمت سربازی فرا خوانده میشود ولی با درست عمل کردن به دستورات قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) مورد لطف وعنایت ویژه امام زمان(عج) قرار گرفته و الگوی نیکویی برای جوانان زمان ما می باشد.
ماجرای زندگی سرباز امام زمان(عج) در بین مردم شیراز معروف بوده و مردم قدیم این شهر در همان
مدت کمی که او در شیراز بوده خاطرات زیادی از او به یاد دارند.
او پس از ماجرایی که در کردستان به خاطر محبتش به حضرت زهرا(س) برایش رخ میدهد متواری میشود و به نجف میرود و با عنایت حضرت امیر(ع) به کاشان و سپس با اشاره حضرت حجت(عج) به شیراز میآید.
آقای عبدالرحیم سرافراز شیرازی، نویسنده کتاب مسجد مقدس جمکران، سرگذشت زندگی ایشان را
اینگونه نقل می کند: در زمان مرحوم حاج شیخ محمدحسین محلاتی جدّ مرحوم آیت الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی شخصی با لباس کهنه و کوله پشتی وارد مدرسه خان شیراز میشود و از خادم مدرسه اطاقی میخواهد.
خادم به او میگوید: باید از متصدّی مدرسه که آن وقت شخصی به نام سید رنگرز بوده درخواست اطاق کنی بنابراین آن شخص به متصدی مدرسه مراجعه کرده و درخواست اطاق میکند او در جواب می گوید: اینجا مدرسه است و تنها به طالب علوم دینیّه حجره میدهیم.
آن شخص میگوید: این را میدانم ولی در عین حال از شما اطاق میخواهم که چند روزی در آنجا بمانم.
متصدی مدرسه ناخودآگاه دستور میدهد به او اطاقی بدهند تا او در رفاه باشد. آن شخص وارد اطاق می شود و در را به روی خود میبندد و با کسی رفت و آمد نمیکند. خادم مدرسه طبق معمول، شبها در مدرسه را قفل می کند ولی همه روزه صبح که از خواب بر میخیزد میبیند در باز است بالاخره متحیر میشود و قضیه را به متصدی مدرسه میگوید.
او به خادم مدرسه دستور میدهد امشب در را قفل کن و کلید را نزد من بیاور تا ببینم چه کسی هر شب در را باز میکند و از مدرسه بیرون میرود. صبح باز هم میبینند در مدرسه باز است و کسی از مدرسه بیرون رفته است.
آنها به خاطر آنکه این اتفاق از شبی که آن شخص به مدرسه آمده اتفاق افتاده است به او ظنین میشوند و متصدی مدرسه با خود میگوید حتما در کار او سرّی است ولی موضوع را نزد خود مخفی نگه میدارد و روزها نزد آن شخص میرود و به او اظهار علاقه میکند و از او میخواهد که لباسهایش را به او بدهد تا آنها را بشویند و با طلاب رفت و آمد کند، ولی او از همه اینها اَبا کرده و میگوید من به کسی احتیاج ندارم.
مدتی به این منوال میگذرد تا اینکه یک شب این شخص مرحوم آقای حاج شیخ محمد حسین محلاتی (جد مرحوم آیت الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی) و متصدی مدرسه را در حجره خود دعوت میکند و به آنها میگوید چون عمر من به آخر رسیده قصه ای دارم که برای شما نقل می کنم و خواهش دارم مرا در جای خوبی دفن کنید: اسم من عبدالغفار، مشهور به مشهدی جونی، اهل خوی و سرباز هستم.
من وقتی در ارتش خدمت سربازی را میگذراندم روزی افسر فرمانده ما که وهابی ناصبی بود به
گنجینههای فراوانی در این قبرستان مدفون است که داستان زندگیشان شنیدنی و خواندنی است، اما مهمتر از این داستانها حفظ این گنجینه است که متاسفانه آنگونه که باید در فضای فرهنگی شیراز مورد توجه قرار نگرفته است
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جسارت کرد، من هم از خود بیخود شدم و چون کنار دست من کاردی بود و من و او تنها بودیم آن کارد را برداشتم و او را کشتم و از خوی فرار کردم، از مرز گذشتم و به کربلا رفتم، مدتی در آنجا ماندم سپس در نجف اشرف و بعد مدتها در کاظمین و سامراء بودم.
روزی به فکر افتادم که به ایران برگردم و در مشهد کنار قبر مطهّر حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بقیه عمر را بمانم. ولی در راه به شیراز رسیدم و در این مدرسه اطاقی گرفتم و حاال مشاهده می کنید که مدتی است در اینجا هستم.
آخرهای شب که برای تهجّد (نماز شب و عبادت) برمیخاستم، میدیدم قفل و در مدرسه برای من باز می شود و من در این مدت به کنار کوه قبله می رفتم و نماز صبح را پشت سر حضرت ولیّ عصر روحی فداه میخواندم، و من بر اهل این شهر خیلی متأسف بودم که چرا از این همه جمعیت فقط پنج نفر برای نماز پشت سر امام زمان (علیه السلام) حاضر میشوند.
مرحوم حاج شیخ محمد حسین محلاتی و متصدی مدرسه به او میگویند ان شاءالله بلا دور است و شما زنده میمانید، به خصوص که کسالتی هم ندارید. او در جواب میگوید: نه، غیر ممکن است که فرمایش امامم حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) صحیح نباشد، همین امروز به من فرمودند که تو امشب از دنیا میروی.
بالاخره وصیتهایش را میکند، بعد ملحفهای روی خودش می کشد و میخوابد و بیش از چند لحظه نمیگذرد که از دنیا میرود. فردای آن روز مرحوم حاج شیخ محمد حسین محلاتی به علماء شیراز جریان را میگوید و مرحوم حاج شیخ مهدی کجوری و خود مرحوم محلاتی اعلام میکنند که شهر باید تعطیل شود و با تجلیل فراوان مردم او را تشییع کنند.
بالاخره او را در قبرستان دارالسلام شیراز، طرف شرقی چهار طاقی دفن میکنند و تا الان قبر آن بزرگوار (با گذشت قریب هفتاد سال) مورد توجه خواص مردم بوده و حتی از او حاجت میخواهند و مکرر علما و مراجع تقلید از جمله مرحوم آیت الله محلاتی به زیارت قبر او رفته و میروند.
قبر او در قبرستان شیراز معروف به قبر سرباز یا قبر توپچی است و بر روی قبرش، کتیبهای بسیار قدیمی دیده میشود.
گنجینههای فراوان دیگری در این قبرستان مدفون است که داستان زندگیشان شنیدنی و خواندنی است، اما مهمتر از این داستانها حفظ این گنجینه است که متاسفانه آنگونه که باید در فضای فرهنگی شیراز مورد توجه قرار نگرفته است؛ در روزهای آتی به بررسی وضعیت رسیدگی به این آرامستان خواهیم پرداخت و علت عدم توجه ویژه به این آرامستان را جویا خواهیم شد.