دو رويداد در هفتم اسفند امسال داريم، همزمان يك همايش بين المللي در تاريخ شفاهي مازندران و يك نمايش بازيهاي كارگري كشور، حالا روز امتحان است، اين هفته معلوم ميشود كه بازي كدام است؟ سياست بازي كدام است؟ فرهنگ كدام است؟ مردم كجا هستند؟ مسوولين كجاي كار هستند؟ و پول نفت از كجا سر در ميآورد؟ و دست آخر رسانه ها كجا هستند؟ اين اخري خيلي مهم است.
فرق اين دو رويداد در اين است كه در نخستين همايش بين المللي تاريخ شفاهي مازندران ما با دست خالي و بدون وابستگي به پول نفت و بدون نمايش، چند نفر اهل قلم كه جلو دار ما آقاي دكتر نورائي استاد تاريخ دانشگاه اصفهان بود بيشتر از يكسال است كه كار كرديم، دو جا سر ما كلاه رفت، يكي پيش همايش در بابل، يكي هم در سورك، كه بي تجربگي داشتيم، در هر دو مورد هم متوجّه شديم كه داريم بازي ميخوريم، امّا دير شده بود، وگرنه اينقدر ميفهميديم كه در همايش ما نبايد فرماندار و بخشدار ميدان داري ميكردند، و بعد شروع كنند به پارچه زدن كه ما چنان و چنين كرديم، از كيسه ما مفت خوري كردند، بگذريم، حالا هم ما چند روز تا هفتم اسفند داريم، صدها نويسنده، اهل قلم، پژوهشگر، مورّخ، از ايراني و خارجي كه براي مازندران نوشتند، پژوهش كردند، و به مازندران انديشيدند، فقط يك روز در ساري در مركز کنار دريائي نيروي انتظامي حضور پيدا ميكنند، ما حدّاقل دهها مقاله از ميان بیش ازصد مقاله را گزينش كرديم و دو جلد كتاب از مجموعه مقالات در موضوعات تازه و غير تكراري به ساحت مقدس فرهنگ مازندران تقديم ميكنيم، ديناري هم پول نگرفتيم، دستمزد نخواستيم و نميخواهيم، مهمانان ما هم با پول خودشان به مازندران ميآيند، يك ناهار و يك شام ميدهيم،كه ميزبانش هم شهرداري ساري شد، يك شب خواب مهمان ما هستند كه ميزبانش ميراث فرهنگي با لطف دكتر بزرگ نيا است، دو جلد كتاب مجموعه مقالات ما را هم دانشگاه مازندران چاپ ميكند،آقاي محمّد نژاد در مركز اسناد ملي مازندران ما را در اين يكسال پدري كرد، استاندار خيلي خوشحال شد كه اينگونه مازندرانيها براي مازندران در صحنه هستند و به معاون سياسي خود آقاي يونسي كه نويسنده و شاعر هم هستند اشاره خوبی كردند، و هزينه خرده ريز اين همايش بين المللي را تعهد كردند، علي صادقي در مازند نومه مثل يك مادر دلسوز از اين نونهال از ابتدا تا امروز مفت و مجاني صيانت كرد، بقيه رسانههاي مجازي و ديداري و شنيداري و مكتوب هنوز ما را همراه نشدند، ما پول نداريم كه به آنها بدهيم تا خبر اين رويداد بزرگ فرهنگي را چاپ كنند، حميدي به ما قول داده بود كه حالا رئيس شبكه طبرستان نيست، امّا در همين هفتم اسفند بازيهاي كارگري را داريم، مسابقه تن پروران و ماهم مسابقه مغز پروران، شما تن پروران كشور را ميآوريد و ما هم مغز پروران كشوری و بيرون از كشور، آنها از هم اكنون گوش فلك را كر كردند، مشعل درست كردند، با سلام و صلوات از مرز ساختگي و جعلي مازندران( از گلوگاه) وارد شدند، و حالا بيا و ببين، شك نكنيد كه ما را و همايش ما را خفه خواهند كرد، نميگذارند صدا به صدا برسد، امّا يادتان باشد، بگذاريد در تاريخ ديار ما بماند، من از جنس تن پروران نيستم، با شما هم مخالفتي ندارم، كار شما هم شايد به نوعي فرهنگي هم باشد، شايد، امّا اين بازي كارگري قطعاً بالاي يك ميليارد تومان هزينه خواهد داشت، پولش از هر كجا كه بيايد مالِ چاه نفت است و حق مردم، امّا ما داريم ريال ريال خرج ميكنيم نه ميليارد ميليارد، يادتان باشد كه فرداي بازيهاي كارگري تو گوئي فرامرز هرگز نبود»
همه چيز در همان مراسم اختتامیه تمام ميشود، امّا، همايش ما در تاريخ ميماند، هرگز تمام نميشود، ما تازه در آن روز متولّد ميشويم، جان ميگيريم، بالنده مي شويم و به مازندران ثمر مي دهيم، اولّين ميوهي ما هم حدّاقل دو جلد كتاب مجموعه مقالات است كه از سراسر ايران و خارج از ايران گرفتيم، من ميدانم كه هفتم اسفند همه اهل رسانه از هر رقم در اين بازي كارگري خواهند رفت، مسوولين هم ..... صدا و سيما هم.....خوبه، اين اتّفاق هم نعمتي است كه ما به دور از وجود سياست بازان و جريان سازان، سر فرازانه به كار خودمان ميپردازيم، و تاريخ قضاوت خواهد كرد. ما به هوّيت و شناسنامه و اصالت فرهنگي مازندران ميانديشيم ما با مازندران بازي نميكنيم.