همیشه به این فکر میکنم که کاش یک آینهای چیزی اختراع شود تا من صبح به صبح بروم جلویش بایستم، تویش نگاه کنم و بپرسم: امروز کدام اکانت در فضای مجازی از همه روشنفکرتر، آوانگاردتر، خاصتر و متفاوتتر با جامعه سطحینگر اطرافش است؟ آینه هم بگوید که آن اکانت من هستم و خیالم راحت شود و بروم سر کار و زندگیام. اگر هم نگوید بزنم بلاکش کنم آینه زنگاری تازه به دوران رسیده را! حتما از بقیه پول گرفته تا من را بزند!
امروز برای فعالیت مجازی دستم بازتر است. این اواخر فالوئرهایم هم افت کردهاند و باید بهتر عمل کنم. چندتا اتفاق افتاده که میتوانم در موردشان اظهارنظر کنم. مثلا یک بنده خدایی در تلویزیون چند بیتی شعر حافظ تفسیر کرده و همه خوششان آمده و دارند باهم به اشتراک میگذارند. اصلا خوشم نمیآید یک نفر بیشتر از من سر زبانها باشد، حتی شده برای چند روز. باید سریعتر پستی بگذارم و به مردمی که از این کلیپ خوششان آمده بگویم خیلی سطحینگر و بیشعور هستند. حافظ شعر نگفته که امثال شما خوشتان بیاید! تازه چند شب پیش هم یلدا بود. از آنجایی که آنشب خودم مهمان داشتم فرصت نکردم چیزی در این باره بنویسم. باید زودتر دست به کار شوم و به مردم بفهمانم خوشحال بودن برای اتفاق مسخرهای مثل یلدا، آنهم در حالی که ما در مملکتمان مشکلات مهمتری داریم، نشانه بیشعوری آنهاست.
چندتا کامنت پیشفرض «با کمال احترام، اینجا پیج منه و اگر دوست ندارید سریعتر آنفالو کنید» را هم باید در جواب کسانی که با نظراتم مخالف بودهاند بگذارم و اگر طرف زیادی پیگیر بود، علیرغم میل باطنیام بلاکش کنم، چراکه به هر حال هر یک نفر که بلاک میشود، عدد فالوئرهای خودم پایین میآید.
یکی دوتا تصویر هم مانده که هنوز استوریشان نکردهام. تصاویری از کنسرتها و تئاترهای فاخری که این اواخر رفتهام. بعد از آنهم باید تمامی پستها و کامنتها را بجورم تا برای روزهای آینده موضوع پیدا کنم، فقط باید حواسم باشد خدایی نکرده سهوا چیزی را لایک نکنم تا کسی هوا برش ندارد و فکر نکند این پستهای سطحی و مسخره اینستاگرامیاش برای من جذابیتی دارد.
آرزو درزی