کشورهای غربی هیچی ندارند اما یک چیز دارند که خیلی مهم است؛ و آن رعایت قانون است. رفیق ایرانی ما میگفت توی آلمان که به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی شهره است، یکبار بنا بر رسمورسوم ما ایرانیها داشته توی اتوبان عقبعقب میآمده که یکهو یک آلمانی از همهجا بیخبر شاتاراق از پشت میزند بهش.
تا اینجا هیچی. زنگ میزنند پلیس. پلیس هم بعد از ششدهم ثانیه میرسد. عینهو ایران. رفیق ایرانی ما هم توی ماشین نشسته بوده تا پلیس بیاید سروقتش. عینهو ما. که پلیس از توی بلندگو میگوید پراید بزند کنار، همه پرایدها برای اینکه جریمه نشوند یا ماشینشان نرود پارکینگ یکهو میزنند کنار و رانندهها از ماشین پیاده میشوند و میدوند سمت ماشین پلیس که من بمیرم جریمه نکن.
خلاصه پلیسه آمده بوده و این رفیق ما نشسته بوده توی ماشین و پرتپرت میلرزیده که توی غربت الان چه بلایی سرم میآید. پلیس میآید و تقتق میزند به شیشه و رفیق ما شیشه را میکشد پایین و تا میخواهد بگوید که من بمیرم جریمه نکن... عجله داشتم... اتوبانرو رد کردم، مجبور شدم دندهعقب بگیرم... اما قبل از اینکه این حرفها به زبانش بیاید، پلیسه میگوید خیلی معذرت میخوام قربان... رفیق ما دو تا شاخ درمیآورد. باورش نمیشود معذرت را باید رفیق ما میخواسته که پلیسه را به اشتباه انداخته و وقت باارزشش را گرفته. خب رفیق ما با رسمورسوم کشورهای دیگر آشنا نیست.
خلاصه پلیسه معذرت میخواهد و میگوید: جناب ببخشید... این راننده پشتسری که زده به شما... رفیق ما میگوید اون نزده به من ها... پلیسه میگوید: اوهاوه... واقعا شما شوکه شدید... بله... حق هم دارید... این راننده پشتسری که زده به شما خیلی در نوشیدن زیادهروی کرده و اینقدر پاتیل است که میگوید شما داشتید توی اتوبان دندهعقب میآمدید... واقعا نوشیدنی عقل آدم را زایل میکند. شما هم مصرف نکنید... من واقعا معذرت میخواهم.
آقا این رفیق ما چشمهاش میشود چهارتا. پلیسه اصلا باورش نمیشده یکی قانون را بشکند و توی اتوبان دندهعقب بگیرد، یکی هم گفته بوده این آقا داشته دندهعقب میآمده، مبنا را گذاشته روی اینکه طرف دارد شلوغش میکند و پاپوش درست میکند.