فاصله نجومی فضای مجازی با جهان واقعی و غرق شدن در فضای مجازی می‌تواند یکی از عوامل جدی این پدیده‌ها باشد و اگر تدبیر نکنیم با این شتابی که فضای مجازی دارد و دارد عرصه را بر جهان واقعی تنگ می‌کند احتمال تکرار خبرهای تکان‌دهنده‌ای مثل خبر خودکشی در اصفهان منتفی نیست.

حوادث دلخراش و هولناکی مثل حادثه خودکشی دو دختر در اصفهان multi causal است و یکسره نمی‌توان آن را به فضای مجازی نسبت داد یا صرفا در میان عوامل اقتصادی یا فرهنگی در پی رگ و ریشه‌های آن گشت، بلکه مجموعه‌ای از عوامل دست به دست هم دادند تا این سقوط تلخ رخ دهد.

به ‌لحاظ فلسفی، انسان و ذهن و زبان او در عالم جدید تغییر کرده است و فضای مجازی، امتداد ذهن او شده و این تغییر وجودی، گاهی میوه‌های تلخی به بار می‌آورد؛ میوه‌هایی چون فردگرایی افراطی‌ و بی‌تفاوتی وجودی و ساختن معنای دم‌دستی برای زیستن و مسخ وجودی. در اینجا سعی می‌کنم براساس سه‌گانه «بی‌تفاوتی وجودی و ساختن معنای دم‌دستی برای زیستن و مسخ وجودی در پی فضای مجازی به مثابه امتداد ذهن» به تحلیل حادثه تاسف‌بار خودکشی در اصفهان بپردازم.

بی‌تفاوتی وجودی در دو ساحت فردی و ساختاری ظهور می‌یابد. بی‌تفاوتی وجودی در ساحت فرد، انسان را نسبت به همه مسئولیت‌های اجتماعی و فردی بی‌تفاوت می‌کند. در این فضا، نه خدا، نه ارزش‌های الهی و نه ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی هیچ‌کدام مورد توجه نیست و بودن و نبودن آنها علی‌السویه است و هرم ارزشی وارونه شده و خدا و ارزش‌های الهی در این هرم غایب است.

در بی‌تفاوتی وجودی در ساحت ساختار، نهادی مسئولیت مستقیم یا غیرمستقیم در قبال ناهنجاری‌های اجتماعی ندارد. بسیاری پس از شنیدن خبر هولناک خودکشی در اصفهان، از مردم گرفته تا برخی مسئولان به خانواده‌ها توصیه کردند تا مراقب فرزندان‌شان باشید. بله مراقبت از فرزندان جزء وظایف اصلی خانواده‌هاست اما این به معنای برداشتن مسئولیت از دوش جامعه و نهادهای اجتماعی نیست. نهادهای آموزشی‌ای چون آموزش و پرورش در تربیت و آموزش مهارت‌های زندگی مسئول‌ هستند.

در این فضا، معنایی نیست تا براساس آن، زندگی ادامه یابد. در بی‌تفاوتی وجودی، پایان دادن به زندگی بسیار راحت‌تر از ادامه آن است. استیس، مقاله‌ای دارد با این عنوان که در بی‌معنایی معناست. او در این مقاله کوشش می‌کند تا در غیبت مولفه‌هایی چون خدا و سعادت، معنای زندگی بشر امروز را جست‌وجو کند و در این جست‌وجو به این نتیجه می‌رسد که امور دم‌دستی دنیوی می‌تواند ما را به ماندن در این دنیا ترغیب کند و جلوی خودکشی را بگیرد. اما از آنجا که امور دنیوی ثبات ندارند مدام معنای زندگی به محاق می‌رود و شما باید مدام معنایی برای زیستن بسازید و این چرخه پس از شکست‌ها و نومیدی‌های پی‌درپی از نفس می‌افتد و معنای جدید دیگر ساخته نمی‌شود و اینجاست که دروازه‌های جهنمی خودکشی مفتوح می‌شوند.

در دنیای کنونی جهان مجازی بر جهان واقعی سیطره یافته، یعنی ما ذهنیت‌مان را فضای مجازی شکل داده و با همین ذهنیت می‌آییم سراغ دنیای واقعی اما تفاوت شدید این دو ما را دچار زحمت می‌کند؛ مثل ذهن گره گورا در داستان کافکا که ذهن انسان بود اما بدنش بدن حشره و این بدن نمی‌توانست خواسته‌ها و اهداف ذهن انسان را محقق کند؛ در اینجا جهان مجازی به مثابه ذهن انسان، پیچیده، پیشرفته و دستخوش نوسانات شدید و دیجیتالی و عددی است اما جهان واقعی به مثابه بدن انسان، تا حدودی آرام و یکنواخت و آنالوگی و ساده است و این بدن به علت فاصله نجومی با ذهن نمی‌تواند خواسته‌های ذهن را برآورده کند؛ این یعنی مسخ شدن انسان معاصر و به نوعی سرآغاز خشونت جدید است. بنابراین، فاصله نجومی فضای مجازی با جهان واقعی و غرق شدن در فضای مجازی می‌تواند یکی از عوامل جدی این پدیده‌ها باشد و اگر تدبیر نکنیم با این شتابی که فضای مجازی دارد و دارد عرصه را بر جهان واقعی تنگ می‌کند احتمال تکرار خبرهای تکان‌دهنده‌ای مثل خبر خودکشی در اصفهان منتفی نیست.

  عبدالله صلواتی، /استاد دانشگاه شهید رجایی